همه چی

همه چی

درباره ی همه چی بحث کردیم
همه چی

همه چی

درباره ی همه چی بحث کردیم

آسیب‌شناسی یوزها

 

آسیب‌شناسی

باغ‌وحش‌های بسیاری در جهان برنامه‌هایی برای حفاظت از نسل یوزپلنگ در دست اجرا دارند.

   آسیب‌پذیرترین گونه در میان دیگر گربه‌های بزرگ هستند. آن‌ها تا چند صد سال پیش از شبه‌قارهٔ هند تا کرانه‌های دریای سرخ و بیشترِ قارهٔ آفریقا حضور داشتند.[۵۸] اما امروزه زیرگونهٔ آسیایی آن‌ها رو به سوی انقراض دارد و در مقایسه با سال ۱۹۰۰ که نزدیک به ۱۰۰٬۰۰۰ یوز در آفریقا زندگی می‌کردند، امروزه ۹۰ درصد از جمعیت زیرگونهٔ آفریقایی کم شده‌است. برآورد می‌شود که هم‌اکنون تنها کمتر از ۱۰٬۰۰۰ یوز در سراسر جهان در حیات وحش باقی‌مانده باشند.[۵۹]

سازمان IUCN وضعیت بقای گونهٔ یوز را در حالت آسیب‌پذیر طبقه‌بندی کرده‌است. این وضعیت تنها یک رتبه با در معرض خطر فاصله دارد که به معنای احتمال انقراض جانور در کوتاه‌مدت است.[۱]

دشمنان طبیعی

در آفریقا شیر و کفتار خالدار از جمله دشمنان طبیعی یوز هستند. آن‌ها توله‌های یوز را شکار کرده و می‌خورند. اگرچه مادر در هنگام نزدیک شدن این دو جانور به توله‌هایش تلاش می‌کند که با آن‌ها در افتاده و مانع کشته‌شدن فرزندانش شود، اما در بیشتر موارد – به ویژه در هنگام برخورد با شیرهای نر – این تلاش کاری از پیش نمی‌برد و توله‌ها کشته می‌شوند.[۶۰] در کل، نزدیک ۸۰ درصد همه توله‌های کشته‌شده توسط درندگان به دست شیرها کشته می‌شوند، ۱۲ درصد توسط کفتارهای خالدار، و باقی توسط درندگانی چون پلنگ، دیگر یوزها، سگ وحشی آفریقایی، و پرندگان شکاری.[۴۵]

در ایران، پلنگ، گرگ، انواع گربه وحشی همانند سیاهگوش، شغال، روباه، و البته کفتار راه راه را می‌توان از رقیبان طبیعی یوز برشمرد.[۶۱]

خطرها از سوی انسان

یوزهای درون طبیعت از سوی چندین مورد گوناگون که بشر در آن دخیل است، در معرض تهدید انقراض قرار گرفته‌اند. از جمله این موارد می‌توان به نابودی زیستگاه اشاره کرد که در اثر افزایش فعالیت‌های انسانی و نیاز به زمین بیشتر برای کشاورزی و صنعت و راه‌کشی است. از سوی دیگر، گله‌های سم‌داران ساکن در این زیست‌گاه‌ها توسط انسان‌ها تهدید می‌شوند و افزایش تفنگ‌های شکاری میان مردم آفریقا باعث کاهش شدید طعمه‌های یوزهای این قاره شده‌است.[۶۲] نابودی زیستگاه باعث راندن یوزها از یک ناحیه به ناحیهٔ دیگر نمی‌شود بلکه یوزهای ناحیهٔ نابودشده را برای همیشه منقرض می‌کند. برای نمونه، یوزهای فلات ایران به دلیل نابود شدن زیستگاه‌هایشان به آن ناحیه پناه نبرده‌اند بلکه واپسین یوزهایی هستند که از هزاران سال پیش در آن منطقه زندگی می‌کنند.[۶۳] در ایران، بیش از ۴۰ درصد یوزهای کشته‌شده توسط عوامل انسانی به دلیل برخورد با خودروهای عبوری در بزرگراه‌ها و جاده‌ها از پای در آمده‌اند.[۶۴]

شکار بی‌رویه این جانداران برای تفریح و تروفه نیز عامل دیگری در کاهش جمعیت این جانوران بوده‌است. بنا به گزارش سایتس، میان سال‌های ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۹ هر ساله ۸۷ یوز زنده و ۱۰۱ پوست کنده‌شده از شکارچیان غیرقانونی و دلالان جانوران باارزش در آفریقا توقیف می‌شد. این تعداد بسی کمتر از میزان واقعی کشتار یوزها در گوشه و کنار این قاره‌است، چرا که برای نمونه، کشاورزان در زیمبابوه اجازه دارند تا یوزهای «مزاحم» را بکشند و یا شکار تفریحی آن‌ها آزاد است.[۶۵] البته شکار محدود یوزها برای پوستشان روشی است که امروزه در کشورهایی چون نامیبیا اجرا می‌شود تا صاحبان زمین‌های خصوصی وسیع را ترغیب کند تا به نگهداری از یوزها بپردازند.[۶۶]

کاهش تنوع ژنتیکی

مهم‌ترین عاملی که دانشمندان را نسبت به بقای یوزها نگران کرده‌است کاهش شدید تنوع ژنتیکی در میان آن‌ها است. درون‌زایی به دلیل ارتباط کمتر دسته‌های یوز جداشده از هم توسط فعالیت‌های انسانی خود عامل مهمی در کم شدن تنوع ژنتیکی در این جانوران بوده‌است. بررسی‌ها بر روی اسپرم یوزهای نر ساکن آفریقا نشان می‌دهد که ۷۱ درصد اسپرم‌ها از دید ریخت‌شناسانه ناعادی بوده‌اند و توانایی بارورسازی نداشتند.[۶۷] تنها ۱ درصد ژن‌های یک یوز با یوز دیگر فرق دارند، این در حالی است که این میزان برای دیگر گربه‌ها ۲۱ و برای انسان‌ها ۳۲ درصد است.[۶۸]

البته بررسی‌ها نشان داده‌اند که کم بودن تنوع ژنتیکی در یوزها حتا پیش از شکار شدنشان توسط انسان‌ها و یا فعالیت‌های گسترده انسانی پدید آمده است. از این لحاظ، یوزها در میان همهٔ مهره‌داران از جمله موارد استثنایی به شمار می‌روند که چنین سرنوشتی حتا بدون دخالت انسان درشان شکل گرفته.[۶۹] به باور دانشمندان، یک «گردن‌بطری»[پانویس ۵] عظیم یا در حالت دیگر چندین گردن‌بطری کوچکتر در پایان دوره پلیستوسن در ۱۰٬۰۰۰ سال پیش برای این جانوران رخ داده‌است. بررسی‌ها بر روی دی‌ان‌ای میتوکندریایی این جانوران نشان می‌دهد که چنین اتفاقی میان ۶٬۰۰۰ تا ۱۰٬۰۰۰ سال پیش رخ داده و باعث هم‌مانندگی شدید در این گونه شده‌است.[۶۹]

کاهش تنوع ژنتیکی در یوزها دو اثر مهم بر آن‌ها گذاشته‌است: نخست بالا رفتن مرگ و میر توله‌ها، و دوم افزایش حساسیت به بیماری‌های عفونی. تاکنون، میزان مرگ و میر توله‌های یوز در اسارت بیشتر از هر گونهٔ نادر و در معرض خطر دیگری بوده‌است. از این رو، با وجود قدرت تکثیر بالای یوزها در طبیعت، تکثیر در اسارت این جانوران در جهت تکثیر آنها در بعضی نقاط مانند آمریکای شمالی نتیجهٔ آنچنان مثبتی نداشته‌است.[۷۰]

اقدامات حفاظتی

کنشگران و مقامات ایرانی تلاش‌هایی برای نجات نسل واپسین یوزهای آسیایی موجود ترتیب داده‌اند.

با کاهش شدید جمعیت یوزها در آفریقا و انقراض آن‌ها در بیشتر بخش‌های آسیا تا پایان سده بیستم میلادی، تعدادی از باغ‌وحش‌ها و مراکز پژوهشی در سراسر جهان اقدام به توله‌آوری از این جانوران در اسارت کردند. از آنجا که یوزها در اسارت اقدام به آمیزش و توله‌آوری نمی‌کنند، این مراکز با روش لقاح مصنوعی اقدام به بارور کردن یوزهای ماده می‌کنند. در این روش، نخست با برانگیختن جنسی ماده توسط نرها، او را متمایل به وارد شدن به دوره پذیرش می‌کنند و سپس لقاح مصنوعی انجام می‌شود.[۷۱] با کمک این روش تاکنون تعدادی توله‌یوز در آفریقا و آمریکای شمالی به دنیا آورده شده‌اند. این یوزها پس از مدتی به طبیعت وحشی معرفی شده و در مناطق حفاظت‌شده آفریقا رها می‌شوند. نتیجهٔ این روش البته در مواردی بسیار موفقیت‌آمیز بوده‌است؛ برای نمونه در یک مورد، ۶ یوز آزاد شده در سال ۱۹۸۴ در منطقهٔ حفاظت‌شده پارک ملی پیلانزبرگ در آفریقای جنوبی در طی ۱ سال از هنگام رها شدن، جمعیتشان به ۱۷ عدد رسید. نبود جمعیت‌های محلی شیر و کفتارهای خالدار در این افزایش شدید جمعیت تاثیر داشته‌اند.[۷۲]

با آنکه امروزه امکان توله‌آوری یوزها در اسارت وجود دارد، هنوز هم مشکلاتی همچون بالا بودن میزان مرگ و میر در توله‌ها و پایین بودن تعداد موسسات انجام‌دهنده فرایندهای مصنوعی توله‌آوری از مشکلات پیش رو در افزایش جمعیت این جانوران هستند. با این حال به نظر می‌رسد که معرفی دوبارهٔ یوزهای به دنیا آمده در اسارت به طبیعت محدود در صورت برآورده شدن نیازهای یوز و نبود دشمنانی چون شیر، می‌تواند بسیار موفقیت‌آمیز باشد.[۷۳] دربارهٔ طبیعت نامحدود (حصارکشی نشده) اما یوزهای معرفی‌شده کمترین شانس بقا ندارند و نمی‌توانند در برابر شیر و کفتار مقاومت کنند. از این رو، توله‌یوزهایی که از دست قاچاقچیان رهایی می‌یابند تا همیشه در مراکز نگهداری یوزها می‌مانند و نمی‌توانند به حیات وحش بازگردانده شوند.[۴۹]

در بعضی کشورهای آفریقایی اما اقداماتی برای پاسداری از نسل این جانور آغاز به انجام گرفته‌است. طبیعت‌شناسان در قاره سیاه به کشاورزان و گله‌داران کمک می‌کنند تا به جای به‌کارگیری تفنگ برای راندن یوزها، از سگ و الاغ (برای تولید صدا) بهره بگیرند. روش دیگر این است که گله‌دار به جای کشتن یوز و توله‌هایش، آن‌ها را زنده بگیرد و تحویل مقامات دهد. در نامیبیا، مسوولان این یوزها را به دیگر مناطق حفاظت‌شده در آفریقا می‌فرستند. پیش از آزاد کردن یوز، در صورتی که نر و قوی‌هیکل و تندرست باشد اسپرمش گرفته می‌شود تا به ایالات متحده آمریکا فرستاده شده و در برنامه‌های پژوهشی به کار رود.[۷۴]

در ایران

تعداد بسیار کمی از یوزهای آسیایی امروزه در فلات مرکزی ایران و کوهستان‌های اطرافش زندگی می‌کنند. آن‌ها واپسین بازماندگان نسل یوزپلنگ آسیایی هستند و اداره محیط زیست ایران برای پاسداری از آن‌ها پروژه‌ای به نام «پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی» را در سال ۲۰۰۱ میلادی راه‌اندازی کرد. در این راستا، نزدیک به ۸۰ دوربین عکس‌برداری حساس به حرکت در گوشه و کنار دشت کویر کارگذاشته شده‌اند تا به نظارت بر یوزها و جمعیتشان بپردازند.[۷۵] به گفته هومن جوکار، زیست‌شناس حیات وحش ایرانی، این یوزها امروزه بسیار کم‌تعداد و کمیاب شده‌اند و

در این کوهستان‌ها، شکاربانانی حضور دارند که سال‌ها به خدمت مشغول بوده‌اند، اما حتا یک بار یوز زنده‌ای به چشم خود ندیده‌اند.[۷۵]

به دلیل یکتا بودن الگوی رنگ‌آمیزی بدن یوزها، عکس‌های گرفته‌شده از این جانوران به دانشمندان ایرانی کمک می‌کند که آن‌ها را تک تک شناسایی کنند. از روی تنها ۱۹۲ عکس گرفته‌شده از یوزها در فاصله ده ساله از آغاز پروژه، تنها ۷۶ یوز شناسایی شده‌اند. به گفته لوک هانتر، رئیس بنیاد پَنتِرا[پانویس ۶] که به ایران در حفاظت از این جانور کمیاب یاری می‌رساند، یوزهای ایران بر «لبهٔ تیغ» قرار دارند.[۷۶] به گفته او، عکس‌های گرفته‌شده از یوزهای ایرانی جانورانی لاغر و نحیف را به تصویر می‌کشند که بی‌گمان تعدادی از آن‌ها تاکنون مرده‌اند. چنین مساله‌ای یافتن تعداد دقیق یوزهای ایرانی را با مشکل روبرو کرده است و هنوز شمار یوزهای ساکن در ایران مشخص نیست.[۷۷]

در واپسین روزهای سال ۱۳۹۱ خورشیدی، نخستین پایش جمعیت یوز آسیایی داده‌های خود را منتشر کرد و مشخص شد که از بیش از ۲۰۰ عکس گرفته شده از یوز در ایران، تنها ۲۰ یوز منحصر شناسایی می‌شدند. چنین چیزی نشان از جمعیتی بسیار کوچک و شکننده دارد که انقراض این زیرگونه از یوز در ایران را بسیار محتمل می‌کند.[۷۸]

توجه ویژه به یوزپلنگ ایرانی از آنجا آغاز شد که در شهریورماه سال ۱۳۷۳ خورشیدی، ماده یوزی به همراه سه تولهٔ تشنهٔ خود برای نوشیدن آب وارد باغ‌های اطراف شهر بافق شد. تعدادی افراد غیرمحلی (بنا به گفتهٔ محلی‌ها ماموران شهربانی قدیم) با چوب به مادر و توله‌هایش حمله کردند، مادر موفق شد از این مهلکه جان سالم به در ببرد، اما توله‌ها اسیر دست انسان‌ها شدند. دو توله زیر ضربات چوب جان خود را از دست دادند و توله دیگر زخمی و ضرب خورده با کمک مردم با تماس با حفاظت محیط زیست بافق و ماموران حفاظت از محیط زیست آن شهرستان نجات یافت. این توله که بعدها ماریتا نام گرفت به پارک پردیسان تهران منتقل شد و بعد از ۹ سال اسارت، در سال ۸۲ به دلیل عفونت ریوی جان باخت. علاقه‌مندان به یوز آسیایی روز نهم شهریور (سالروز نجات ماریتا) را روز «حفاظت از یوزپلنگ ایرانی» نامیدند و در مراسمی یک روزه یوز آسیایی را به عنوان نماد و میراث طبیعی ایرانیان معرفی کردند.[۷۹][۸۰]

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.